در ازدحام یک خیابان راه می روم
اما کسی را نمی بینم
تنه می زند
زیر لب چیزی نجوا می کند
رد می شود
شانه ام درد می کند
اما کسی را نمی بینم
چیزی نمی شنوم
در ازدحام خیابان
خلوت کرده ام با خیالت
باور نمی کردی
اما حالا یقینا می دانی
که دنیا برای من
یک نفره است
و آن یک نفر تویی...